ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺮﻣﯽ ﮐﯿﻮﻧﺖ ﺳﻼﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﻐﻞ ﻣﺎﻫﯿﺎﻧﻪ60ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﺑﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺷﺪﯾﻦ ﻓﺮﯾﺐ ﻧﺨﻮﺭﯾﻦ. ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ اسفراین ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺗﯽﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻐﻞ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻻﻥ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﺎﺭ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺮﻣﯽ ﺑﻮﺩﻩ. ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻡQnetﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﯾﺎﺑﯽ ﺷﺒﮑﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺍﺯ ﺷﺮﮐﺖ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﺮﺳﻪ. ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﯼ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﺯﯾﺮ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺸﻪ ﺑﺎﻻﺳﺮﯼ ﺍﻭﻧﺎ.ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺮﯾﺪﯼ ﺑﻪ ﺍﺭﺯﺵ6040bvﺧﺮﯾﺪ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻝ7ﺍﻟﯽ8ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪﻗﯿﻤﺖ ﺩﻻﺭ ﺩﺍﺭﻩ.ﭘﻼﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯿﺪﻡ. ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﯾﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﺷﻮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ6040bvﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﻻﺳﺮﯼ$500ﺳﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻼﺻﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﺎﺯ ﻧﻔﺮ 1ﻭ2ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺯﯾﺮ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ... ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺎﺭﻥ ﮐﻪ ﺣﺪﻭﺩ3 ﺍﻟﯽ4ﺳﺎﻝ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﻟﯿﺪﺭﯼ ﺑﺮﺳﻦ ﻭ ﺳﻘﻒ ﺍﻭﻝ ﺑﺰﻧﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﺛﺎﺑﺖ60ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺑﺮﺳﻦ. ﻣﻘﺎﻡ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺍﺯ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﭗ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻪ:ﺁﻓﯿﺴﺮ-ﺳﺎﭘﻮﺭﺗﺮ–ﻟﯿﺪﺭ–ﺗﺎﭖ ﻟﯿﺪﺭ ﻭ...ﮐﻪ ﺗﺎ ﻟﯿﺪﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻘﯿﺸﻮ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ.ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﺣﻘﻮﻕ58ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺩﺭ ﻫﻔﺘﻪ ﻣﯿﺮﺳﻦ! Qnetﮐﻪ ﻣﺨﻔﻒquest netﺍﺳﺖ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺮﮐﺖgold questﮐﻪ ﮐﺎﺭﺵ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺩﺳﺖ ﮔﯿﺮ ﺷﺪﻥ. ﺭﻭﺵ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﻨﺎ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﺠﻮﺭﯼ ﻃﺮﻑ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﻣﯿﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﻪ.ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ6ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺁﻓﯿﺴﺮ ﯾﺎ ﺳﺎﭘﻮﺭﺗﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺮﻧﻦ. ﺣﺘﻤﺎ ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﻓﺎﺭﺱ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻦ ﮐﯿﻮﻧﺖ ﺗﺎ ﺍﻃﻼﻋﺖ ﯾﺸﺘﺮﯼ ﮐﺴﺐ ﮐﻨﯿﻦ. ﻓﻘﻂ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻦ ﺍﮔﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﭘﯿﺸﻬﺎﺩﯼﺷﺪ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﺑﮕﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻦ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻗﺎﻃﻊ ﺑﺎﺷﯿﻦ ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯿﻪ3ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﻤﻮﻧﺒﻦ ﻭ ﻣﺨﺘﻮﻧﻮ ﺑﺰﻧﻦ.0
درباره وب
نويسندگان
موضوعات وب
فال حافظ
رتبه الکسا
ویژه اسلایدتم
لینک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
AFSANEH و
آدرس
saheleshgh144.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
ساعت
برچسبها وب
l (2)
عشق و محبت (2)
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ..... نام و نان برایم نیاورد.قوتم بخش تا نانم را ،و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم ،تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند ......نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند
ب
تاريخ : جمعه 1 دی 1391
| 6:14 بعد از ظهر | نویسنده : علی | دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند؛ یکی شور مذهبی است، یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد ،خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد
.
.
اگر باطل را نمي توان ساقط کرد مي توان رسوا ساخت، اگر حق را نمي توان استقرار بخشيد مي توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.
تاريخ : جمعه 1 دی 1391
| 6:11 بعد از ظهر | نویسنده : علی | دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند؛ یکی شور مذهبی است، یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد ،خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد
.
.
اگر باطل را نمي توان ساقط کرد مي توان رسوا ساخت، اگر حق را نمي توان استقرار بخشيد مي توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.
تاريخ : جمعه 1 دی 1391
| 6:11 بعد از ظهر | نویسنده : علی | img
تاريخ : جمعه 1 دی 1391
| 6:1 بعد از ظهر | نویسنده : علی |
توی کلاس درس تمام حواسم به دختری بود که کنار دستم نشسته بود .
او من را داداشی صدا میزد. من نمیخواستم داداشش باشم .
میخواستم عشقش مال من باشه ولی اون توجه نمیکرد.
یک روز که با دوستاش دعواش شده بود اومد پیش من
و گفت: داداشی و زد زیر گریه...
من نمیخواستم داداشش باشم ... میخواستم عشقش مالمن باشه
ولی اون توجه نمیکرد...
جشن پایان تحصیلی اش بودمن رو دعوت کرد .
او خوشحال بود و من از خوش حالی او خوش حال بودم.
توی کلیسا روبروی من دختری نشسته بود که زمانی عشقش مال من بود.
خودم دیدم که گفت:بله . بعد اومد کنارم و طوری اشک تو چشماش حلقه زده بود گفت:
داداشی... من نمیخواستم داداشش باشم .میخواستم عشقش مال من باشه
ولی اون توجه نمیکرد...........................................................
الان روبروی من قبر کسی است که زمانی عشقش مال من بود...
داشتم گریه میکردم که یکی از دوستاش دفتری به من داد
داخل دفتر نوشته شده بود:
(( من نمیخواستم تو داداشی من باشی ... میخواستم عشقت مال من باشه
ولی تو توجه نمیکردی....))
برچسب
تاريخ : جمعه 1 دی 1391
| 5:57 بعد از ظهر | نویسنده : علی | سلام دوستان میخواستم تجربیاتم رو در مورد شغل بازاریابی شبکه ای که در ایران رواج داره براتون بگم.
قبل از اینکه وارد این شغل به ظاهر خودب بشید میخواستم به حرفام گوش کنید.
دوران جوانی دورانی هست که انسان غرورش زیاده و دوست داره تا به اهداف و آرزوهاش برسه و رسیدن به قدرت اقتصادی بالا و ثروت یکی از اهدافش هست و همین عامل ابتدایی هست تا جوان های جامعه به دام این شرکت های مزخرف و آدم های بی احساس و روباتیک بیافته کافیه شما سه روز پیش این آدما باشید تا شما رو هم مثل خودشون شستوشوی مغزی بدن و روانی تون بکنن چند روزی که من پیش این آدمای به ظاهر رشد کرده بودم فشار آن چنانی به ذهنم آوردن که دیگه مخم می ترکید.
سه روز اول همیشه یک نفر رو مأمور میکنن تا مواظبت باشه تا مبادا با دیگران در ارتباط باشی تا با اونا مشورت کنی و همیشه دنبال پی گیری هستن یعنی اونقدر بهت میگن ماست سیاه هست تا تو قبول کنی تو هم مثل اونا بگی ماست سیاه یعنی دنبال دلیل نباشی و از فکرت استفاده نکنی و فقط اون رو به عنوان یک اصل قبول کنی
این افراد دارای اعتماد به نفس کاذب هستن و به قول خودشون رشد کردن خوشبختی در نظر این افراد رسیدن به ثروت هست شاید درظاهر این موضوع رو انکار کنن ولی از رفتارشون از کاراشون از جلسات بی هدفشون میشه بوی پول رو شنید
همیشه حسرت جایگاه پوچ بالاسری های خودشون رو میخورن بالاسری که هیچی از زندگی قبلی خودشون نداشتن و مجبور شدن واسه خودشون یک دنیای خیالی درست کنن که به نظر خودشون خیلی شرافتمندانه زندگی میکنن
از نظر این افراد،جامعه ی بیرون بویی از انسانیت نبردن این حرفی بود که یکی از شرآفیس(سرآفیس) به اصطلاح رشد کرده شون به من زد.
واسه خودشون یک سری جلسات داشتن و دعایی داشتن که ظاهر جلسات مالی وپولی و مادی شون رو معنوی میکرد.
تاريخ : پنج شنبه 30 آذر 1391
| 5:5 بعد از ظهر | نویسنده : علی | تاريخ : چهار شنبه 29 آذر 1391
| 10:4 بعد از ظهر | نویسنده : علی | ساختمان شیطانی در مکه ﺳﺎﯾﻪ ﻣﻨﺤﻮﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺳﻌﻮﺩﻱ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺍﺑﺮﺍﺝ ﺍﻟﺒﻴﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺳﺎﺧﺖ ﺁﻥ ﭘﻨﺠﻤﻴﻦ ﺑﺮﺝ ﺑﻠﻨﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﻮﺭﻣﻦ ﻓﺎﺳﺘﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺳﺎﺯﻧﺪﮔﺎﻥ ﺁﺑﻠﻴﺴﻚ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ)ﺁﺑﻠﻴﺴﻚ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺩ ﻫﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﻣﺎﺳﻮﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻱ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺁﻥ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺭﺍﻳﻦ ﻭﺑﻼﮒ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﻳﺪ(ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﺎﺧﺖ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ. ﺳﺮ ﻧﻮﺭﻣﻦ ﻓﺎﺳﺘﺮ)ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﻱ ﺍﺑﺮﺍﺝ ﺍﻟﺒﻴﺖ ﻭﺣﺪﻭﺩ ۲۰۰ﺁﺑﻠﻴﺴﻚﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ( ﺣﺎﻝ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻧﯿﺖ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ۷۲ ﻃﺒﻘﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ۷۲ ﺩﺭﻓﺮﺍﻣﺎﺳﻮﻧﺮﯼ ﻋﺪﺩ ﻗﺪﺭﺕ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺍﺳﺖ . ﻭﺩﺭﻧﻬﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ۲۱ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ۲۰۱۲ ﺩﺭﺳﺎﻋﺖ۱۱:۱۱ﺩﻗﯿﻘﻪ)۱۱ ﻣﻘﺪﺳﺘﺮﯾﻦ ﻋﺪﺩ ﻣﺎﺳﻮﻥ ﻫﺎﺳﺖ(ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﮐﻌﺒﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﭼﯿﺮﮔﯽ ﻭ ﺗﺴﻠﻂ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ .ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺍﺳﺖ0
تاريخ : چهار شنبه 29 آذر 1391
| 9:50 بعد از ظهر | نویسنده : علی | دنیای عاشقانه ی من ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ، ﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﭼﻪ ﺣﺴﯽ ﺩﺍﺭﻡ ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ... ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶﻭ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ... ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮﺍﻡ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ، ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻡ ، ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﭘﺮ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ، ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯾﺖ ، ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺖ ، ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ... ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ، ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺧﯿﺎﻟﺖ ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺳﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ.... ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻢ ، ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ، ﭼﻪ ﺯﻭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺍﻣﺸﺐ ، ﺭﻭﺷﻨﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﺩ ، ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﺩ ، ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﺩ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺁﻥ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ، ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ، ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺁﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ... ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﺟﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﻭﯼ ﺑﺮﻭ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ ﺗﺎ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺭﯼ ﮐﻨﺪ ، ﺗﺎ ﺩﻭﺍﯼ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ... ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ ﺗﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺮﮔﻢ ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ ﺗﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﻗﺼﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﺮﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ... ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﺎﺵ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﺮﺩ ﺷﻮﻡ ، ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﻡ ، ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺸﻮﻡ.... ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﮐﺴﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮﺩ، ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ، ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻤﯽ ﻭ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﻤﯿﺮﺩ از یک دوست قدیمی0
تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391
| 2:52 قبل از ظهر | نویسنده : علی | اعتراف عاشقانه ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺑﯽﻭﻓﺎ ﻫﺴﺘﻢ ، ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻧﺸﺪﻩ ... ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻨﮏ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻨﮏ ﺑﯽ ﺗﻮﺍﻡ ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺗﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮﻡ ، ﺗﺎ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﯿﺮﻩﺷﻮﻡ ... ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮐﻨﻢ ، ﺑﺎ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﻧﺎﺯﺕ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﻫﺴﺘﻢ ، ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﮔﺮﻣﯽ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ ، ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮﻡ ﺑﻪ ﻋﮑﺴﻬﺎﯾﺖ ، ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻘﻢ ، ﻋﺎﺷﻖ ﺁﻥ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ... ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻧﯿﺰ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩﻡ ، ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺎﮐﯽ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﮕﺬﺭﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﮔﺬﺷﺘﻢ ﺟﺰ ﺗﻮ ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﮐﻨﻢ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺟﺰ ﺗﻮ ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ، ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻨﻢ ، ﺁﺭﺍﻡ ﻧﺸﺪ ﺩﻟﻢ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ، ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﻧﺸﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﺭﻓﺘﻢ ... ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎﯾﻢ ، ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ، ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﮐﻨﻢ ، ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﻢ ﺁﻣﺪ ، ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻝ ﺑﮑﻨﻢ ، ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﻧﯿﺎﻣﺪ ...ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯿﺴﺖ ، ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺷﺎﮐﯿﺴﺖ ، ﻫﺮ ﺟﺎ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏﻧﯿﺴﺖ0
تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391
| 2:49 قبل از ظهر | نویسنده : علی | آخرین مطالب
جستجو
ذکر ایام هفته
ربات مترجم
پيوندهای روزانه
آرشیو مطالب
حامیان اسلایدتم
امکانات وب
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 149
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 176
بازدید کل : 50205
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 166
تعداد آنلاین : 1
Alternative content